حوزه مقاومت پنج امام محمد باقر

فاوا و فضای مجازی ح 5 ب

حوزه مقاومت پنج امام محمد باقر

فاوا و فضای مجازی ح 5 ب

حوزه مقاومت پنج امام محمد باقر

حوزه مقاومت پنج امام محمد باقر (ع)
ناحیه مقاومت امام صادق (ع)
سپاه صاحب الزمان (عج) اصفهان
طراحی توسط فاوا حوزه 5

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۸ فروردين ۹۴، ۱۲:۲۵ - مهران حکیم
    خدا قوت
  • ۱۸ اسفند ۹۳، ۰۹:۲۹ - مهران حکیم
    خدا قوت
  • ۱۴ اسفند ۹۳، ۲۰:۰۶ - مهران حکیم
    خدا قوت
  • ۷ اسفند ۹۳، ۱۴:۲۰ - مهران حکیم
    خداقوت

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید حاج حسین خرازی» ثبت شده است

شهید خرازی


1) مرحله اول عملیات که تمام می شود، آزاد باش می دهند و یک جعبه کمپوت گیلاس؛ خنک ، عین یک تکه یخ . انگار گنج پیدا کرده باشیم توی این گرما. از راه نرسیده، می گوید«می خواین از مهمونتون پذیرایی کنین؟» می گویم « چشمت به این کمپوتا افتاده؟ اینا صاحاب دارن. نداشته باشن هم خودمون بلدیم چی کارشون کنیم .» چند دقیقه می نشیند.تحویلش نمی گیریم،می رود. علی که می آید تو ، عرق از سر و رویش می بارد. یک کمپوت می دهم دستش. می گویم «یه نفر اومده بود ، لاغر مردنی. کمپوت می خواست بهش ندادیم. خیلی پر رو بود. » می گوید «همین که الان از این جا رفت بیرون؟ یه دست هم نداشت؟ » می گویم « آره . همین» می گوید « خاک ! حاج حسین بود .»

2) نشسته بودم روی خاک ریز . با دوربین آن طرف را می پاییدم . بی سیم مدام صدا می کرد. حرصم در آمده بود. – آدم حسابی . بذار نفس تازه کنم . گلوم خشک شد آخه . گلویم ، دهانم ، لب هام خشک شده بود . آفتاب مستقیم می تابید توی سرم. یک تویوتا پشت خاکریز ترمز کرد. جایی که من بودم، جای پرتی بود.خیلی توش رفت و آمد نمی شد. گفتم« کیه یعنی؟» یکی از ماشین پرید پایین . دور بود درست نمی دیدم. یک چیز هایی را از پشت تویوتا گذاشت زمین . به نظرم گالن های آب بود. بقیه اش هم جیره ی غذایی بود لابد. گفتم «هر کی هستی خدا خیرت بده مردیم تو این گرما.» برایم دست تکان داد و سوار شد. یک دست نداشت. آستینش از شیشه ی ماشین آمده بود بیرون، توی باد تکان می خورد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۴۷
حوزه مقاومت بسیج 5 امام محمد باقر(ع)