حوزه مقاومت پنج امام محمد باقر

فاوا و فضای مجازی ح 5 ب

حوزه مقاومت پنج امام محمد باقر

فاوا و فضای مجازی ح 5 ب

حوزه مقاومت پنج امام محمد باقر

حوزه مقاومت پنج امام محمد باقر (ع)
ناحیه مقاومت امام صادق (ع)
سپاه صاحب الزمان (عج) اصفهان
طراحی توسط فاوا حوزه 5

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۸ فروردين ۹۴، ۱۲:۲۵ - مهران حکیم
    خدا قوت
  • ۱۸ اسفند ۹۳، ۰۹:۲۹ - مهران حکیم
    خدا قوت
  • ۱۴ اسفند ۹۳، ۲۰:۰۶ - مهران حکیم
    خدا قوت
  • ۷ اسفند ۹۳، ۱۴:۲۰ - مهران حکیم
    خداقوت

۲۴ مطلب با موضوع «شهید» ثبت شده است

یک روز به آغاز جشن‌های دهه‌ی فجر مانده و هوای تهران به برکت توفان شب قبل تمیز تمیز است. باد و باران دست به دست هم داده‌اند تا بعد از ماه‌ها، امروز بتوانیم کوه‌های تهران را ببینیم، آن هم به رنگ سفید. متخصصان می‌گویند برای این‌که بتوانیم روزهای بیشتری این هوای تمیز را داشته باشیم، به جز باد و باران، دو راه دیگر هم هست: اول این‌که کمتر آلودگی ایجاد کنیم، و دوم این‌که آلودگی‌ها را از هوا حذف کنیم. و این دو راه، علاوه بر عزم و اراده‌ی عمومی، فناوری‌های بسیار پیشرفته می‌خواهد که هنوز به‌طور کامل به وجود نیامده است. امروز قرار است به نمایشگاه پیشرفت‌های ایران در یکی از همین فناوری‌ها بروم: «ریزفناوری» یا همان اصطلاح نسبتاً معروف «نانوتکنولوژی».
 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۱۷
حوزه مقاومت بسیج 5 امام محمد باقر(ع)

شهید همت

روز 12 فروردین 1334 ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف و متدین بدنیا آمد. او در رحl مادر بود که پدر و مادرش عازم کربلای معلّی و زیارت قبرسالارشهیدان و دیگر شهدای آن دیار شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش کربلا، عطر عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه محبّت‍ های پدر ومادر پاکدامن، وارسته و مهربانش دوران کودکی را پشت‍سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد. در دوران تحصیلش از هوش واستعداد فوق‍العاده‍ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران دبستان و دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیلات تابستانی با کار وتلاش فراوان مخارج شخصی خود را برای تحصیل بدست می‍آورد و از این راه به خانواده زحمتکش خود کمک قابل توجه ای می‍کرد. او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی که داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری می‍بخشید.
پدرش از دوران کودکی او چنین می‍گوید: « هنگامی که خسته از کار روزانه به خانه برمی‍گشتم، دیدن فرزندم تمامی خستگی‍ها و مرارت‍ها را از وجودم پاک می‍کرد و اگر شبی او را نمی‍دیدم برایم بسیار تلخ و ناگوار بود. »
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می‍شد که از مادرش با اصرار بخواهد که به او قرآن یاد بدهد و او را در حفظ سوره‍ ها کمک کند. این علاقه تا حدی بود که از آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت کتاب ‍آسمانی قرآن را کاملاً فرا گیرد و برخی از سوره‍ه ای کوچک را نیز حفظ کند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۵۹
حوزه مقاومت بسیج 5 امام محمد باقر(ع)

در آستانه ایام‌الله دهه‌ی فجر و سالروز ورود شکوهمند امام خمینی رحمه‌الله به میهن اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی، صبح امروز (چهارشنبه) با حضور در مرقد مطهر امام راحل رحمه‌الله، ضمن قرائت فاتحه، یاد بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی را گرامی داشتند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۲۶
حوزه مقاومت بسیج 5 امام محمد باقر(ع)

شهید خرازی


1) مرحله اول عملیات که تمام می شود، آزاد باش می دهند و یک جعبه کمپوت گیلاس؛ خنک ، عین یک تکه یخ . انگار گنج پیدا کرده باشیم توی این گرما. از راه نرسیده، می گوید«می خواین از مهمونتون پذیرایی کنین؟» می گویم « چشمت به این کمپوتا افتاده؟ اینا صاحاب دارن. نداشته باشن هم خودمون بلدیم چی کارشون کنیم .» چند دقیقه می نشیند.تحویلش نمی گیریم،می رود. علی که می آید تو ، عرق از سر و رویش می بارد. یک کمپوت می دهم دستش. می گویم «یه نفر اومده بود ، لاغر مردنی. کمپوت می خواست بهش ندادیم. خیلی پر رو بود. » می گوید «همین که الان از این جا رفت بیرون؟ یه دست هم نداشت؟ » می گویم « آره . همین» می گوید « خاک ! حاج حسین بود .»

2) نشسته بودم روی خاک ریز . با دوربین آن طرف را می پاییدم . بی سیم مدام صدا می کرد. حرصم در آمده بود. – آدم حسابی . بذار نفس تازه کنم . گلوم خشک شد آخه . گلویم ، دهانم ، لب هام خشک شده بود . آفتاب مستقیم می تابید توی سرم. یک تویوتا پشت خاکریز ترمز کرد. جایی که من بودم، جای پرتی بود.خیلی توش رفت و آمد نمی شد. گفتم« کیه یعنی؟» یکی از ماشین پرید پایین . دور بود درست نمی دیدم. یک چیز هایی را از پشت تویوتا گذاشت زمین . به نظرم گالن های آب بود. بقیه اش هم جیره ی غذایی بود لابد. گفتم «هر کی هستی خدا خیرت بده مردیم تو این گرما.» برایم دست تکان داد و سوار شد. یک دست نداشت. آستینش از شیشه ی ماشین آمده بود بیرون، توی باد تکان می خورد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۴۷
حوزه مقاومت بسیج 5 امام محمد باقر(ع)